۱۳۹۱/۲/۹

سکوت


ماری عزیزم،
این را باید شنید و نامه ها عجیب ساکت اند. من برایت می نویسم اش. شاید روزی هم زمزمه اش کردم:

اگر زمان و مکان به دست ما بود
هزار سال پیش از طوفان نوح عاشق ات می شدم
و تو می توانستی تا قیامت برایم ناز کنی
یکصد سال به ستایش چشمانت می گذشت
و سی هزارسال
صرف ستایش تن ات
و تازه در پایان عمر
به دل ات راه میافتم.

۱ نظر: