۱۳۹۰/۴/۱۸

چون من اتاق ریکاوری ندارم

بیمارستان اتاق ریکاوری داشت. سپیده را یک ساعتی نگه داشتند و بیرون که آمد گیج بود اما چشم‌هایش باز بود. حرف می‌زد. ساختمان سازگار ارقام هم اتاق ریکاوری داشت. هاردها را می‌بردند داخل، صفر و یک‌ها را برمی‌گرداندند سر جایشان و تحویل می‌دادند.
حق با مهران است؛ شب‌ها برای غصه خوردن است. شب‌ها برای بیدار ماندن و حسرت کشیدن است. حسرت خوردن بی‌شک اشتباه است. اگر به من باشد حتی غصه خوردن هم اشتباه است. حسرت را باید کشید. غصه را هم باید کشید. آن استمرار ِ در فعل ِ"کشیدن"، تنها آن استمرار است که می‌تواند اصل ِمطلب را برساند.
چه فرقی می‌کند چه کسی‌ می‌خواند؟ کدام وقت ِ سال است و ما کجاییم؟ بگذار "تراویس" ترانه‌ای بخواند و آن ترانه‌ "کلوزر" باشد. بگذار من تمام ِ صفر و یک‌ها را بگردم در جستجوی ِ پوشه‌ای که گم شده است و هیچ‌وقت پیدا نمی‌شود.